اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

تمام شد .

هیچکـس ...

اینچنین فجیـع بـه کـشتـن خـود بـر نخـواست
کـه من بـه  زندگــی  نشستــه اَم . . .


احمد شاملو

حتی... حتی... حتی ...

پَـر گرفتم . . .

حتی پـرواز را هم تجربه کردم . . .

کاش زودتر می رفـــــــــــــتی . . .


!

بغض هایم را به آسمان ِ خدا سپرده ام...

خدا بخیر کند باران امشب را...


بی چار ِگی... !

تاریکی و روشنی هر دو با هم هجوم می آورند ...

عریان و بی پروا ...

حق انتخاب هم ندارم !

خیال باتو بودن...

خیال همقدمی با تو در زمستان را

خراب می کند این ردپای یکنــــفره !