اما هیشکی نمیدونه اون زخم یه زخم معمولی نیست ،
یادگاریه!
و یادگاری هم نه خوب میشه نه
فراموش...
تاریکی و روشنی هر دو با هم هجوم می آورند ...
عریان و بی پروا ...
حق انتخاب هم ندارم !
بابا لنگ درازِ من همین که هستی
دوستت دارم ...
حتی سایه ات را که هرگز به آن
نمی دانستم آدم می تواند تا این حد دوست داشته باشد ...
+خوبه ادما، گاهی وقتا بدون توجه به آینده همدیگرو دوست داشته باشن :)
حسرت روزهای رفته را نمیخورم
جز یک شب پاییزی و ایوان...
که حسابش جداست!
فقط برای یک بارهم که شده...
سکوتت را می شکستی....
آن وقت تمام رویاهای من تعبیر می شدند...
اگر تو حرف می زدی
ومن هم حرف می زدم
به تو می گفتم
که تمام خواب هایم
دست های ترا رو کرده اند...
می ترسم....
تا همیشه ساکت بمانی
وحرف دلم
حرف دلت...
عاقبت ناتمام بماند
میترسم...
تا همیشه ساکـــــــت بمانی
وخوابهای شیرین من
مثل عکس روی آب
ازهم بپاشد...
گاهی یه جور غمی تو دلته که هرچی می گردی دلیلشو پیدا نمیکنی !
این جور غم ها بیشتر از ناراحتی ، آدمو کلافه می کنه !
+دلم گرفته...:(
قالبم ریخته بهم:(
مجبور شدم عوضش کنم:(
چقدر دوسش داشتم!
جالبه...
بین من و اون هیچ وقت نه شماره ای رد و بدل شد
و نه بوسه ای
و...
ولی همون یه نگاهی که رد و بدل شد
دلمو زیر و رو کرد
می فهمید؟
فقط یه نگاه!!
و من چه ساده بودم که به آسونی
به یه نگاه دل بستم...
حالا می فهمم که اشتباه کردم...
اشتباه کردم... اشتباه
+دیشب یه فیلم قدیمی دیدم به اسم (بن بست)
این جمله منو یاد اون فیلم انداخت،
با اینکه سیاسی تموم شد اما قشنگ بود...
سادگی دخترا رو نشون میداد!
سادگی...