اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

روزی میرسد

روزی میرسد که ادم دست به خود کشی میزند...

نه اینکه رگش را بزند... قید احساسش را میزند.

نظرات 8 + ارسال نظر
masoud--21 دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 14:20

خدا نکنه دلت ی جایی گیر کنه..همه ی زندگیتو نخ کش میکنه...

آمین... :دی
:)

Z a H r a دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 09:12 http://lonelygirl-93.blogfa.com/

تـو بیشتر :*

فدات عزیزم مرسی .. تو هَم همینطور گلَم ...

نرگس دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 00:53 http://asheghaneh1370.blogsky.com

خدایا یه بر
به این زندگیمون بزن
شاید دوتا حکم افتاد دستمون
که هر نامردی آسشو به رخ ما نکشه...

ماهی یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 22:55

خطرناکترین و سخت ترین تصمیم ، خودکشیه احساس است

ماهی یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 22:54

حالا غرورم را زیر پا می گذارم و اعتراف می کنم و می گویم ...

" سال هاست خسته ام از تنهایی "

masoud یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 18:30 http://greenoranoos.blogsky.com

سلام
مرسی که اومدی
قالب نظرات رو هم درست کردم
مگه آدم بدون احساس آدم حساب میشه؟

Z a H r a یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 17:02 http://lonelygirl-93.blogfa.com/

سَلام عزیزم فدات شَم تو خوبی ؟

مَن یکَم رو به راه نیستَم یک مدت ِ ... ببخش سر نمی زَنَم بهت گلم

راستی آدرس عوضیدَم :) همین کـ ه گذاشتَم الان

:* ♥

م..... یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 12:06

خدایا!!!!
دستم را زیر چانه ام گذاشته ام مات و مبهوت به تو نگاه میکنم میخواهم ببینم ته قصه با من چه میکنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد