اشتباهــــی... !
...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !
...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند استدرباره من
احساس حباب را حالا میفهمم ....
وقتی روی آب نگران ترکیدن است...!!!
ادامه...
آمار : 30441 بازدید
Powered by Blogsky
نوشته های روی شن مهمان اولین موج دریاهستند..اماحکاکیهای روی سنگ مهمان همیشگی تاریخ اندودوستان خوب حک شدگان روی قلبند وماندگارام ابدی.........
بعضی وقتا لازمه به پشت سر نگاه نکرد
همیشه انتهای روز
تنها می روم رو به زندگی…
که دستم رابگیرد و بیرون کند از پیراهنم ازخودم.
دیوارهادست هایم رامی شناسند،تاریکی سکوتم را
....
اشتباه..
عشق تو...
شوخی زیبایی بود که خودم با قلبم کردم !
زیبا بود.
اما...
شوخی بود!
حالا...
تو بی تقصیری!
خداهم بی تقصیر است!
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم...
تمام این تنهایی...
تاوان جدی گرفتن آن شوخی است ...
تازگی ها بی وفا شدی رفیق.
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم/ از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم/ تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم/ شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
خرج کن ولی اصراف نکن. عاشق شو ولی دیوانگی نکن. آسوده باش ولی بی خیالی نکن. حرف بزن ولی وراجی نکن.
دوستت دارم
***********
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست... اما حیف این تازه اول یک زندگیست... زندگی چیزیست شبیه یک حباب.. عشق آبادیه زیبایی در سراب... فاصله با آرزو های ما چه کرد... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد
من عطر یاس خوشبو ندارم/درباغ رویا شب بو ندارم/قایق زیاد است امابرای /به تو رسیدن پارو ندارم/به تو رسیدن شاید طلسم است /من هم چراغ جادو ندارم