اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

حسرت نمیخورم

حسرت روزهای رفته را نمی‌خورم

جز یک شب پاییزی و ایوان...

که حسابش جداست!

نظرات 5 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 19:22 http://zolaltarazbaran.blogsky.com/

میگن پُشت سر مسافر آب بریزی بر میگرده...اشک که از آب زلال تره چرا مسافر

من…..

بر نمی گرده…؟ ...

اشغالگر دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 07:13 http://www.eshghalgar.com

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت...
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...
که وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه...
هستم تا ته تهش

مهرای ساغشکی شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 15:40 http://mehray.blogsky.com

تنها نمیشویم دردمندان
اگر دردهایمان را با هم بگوییم

باور پس از دانایست

اگر این را بدانیم آنگاه بَرنده‌ایم

ماهی شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 13:23

گذشته فقط حسرته ...

پس نباید به گذشته فکر کرد

masoud--21 شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 06:06 http://blogsky.com/harfhayebimokhatab

بینهایت زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد