حسرت روزهای رفته را نمیخورمجز یک شب پاییزی و ایوان...که حسابش جداست!
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی بر میگرده...اشک که از آب زلال تره چرا مسافر من….. بر نمی گرده…؟ ...
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت... که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد... که وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه... هستم تا ته تهش
تنها نمیشویم دردمندان اگر دردهایمان را با هم بگوییم باور پس از دانایست اگر این را بدانیم آنگاه بَرندهایم
گذشته فقط حسرته ... پس نباید به گذشته فکر کرد
بینهایت زیبا
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی بر میگرده...اشک که از آب زلال تره چرا مسافر
من…..
بر نمی گرده…؟ ...
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت...
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...
که وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه...
هستم تا ته تهش
تنها نمیشویم دردمندان
اگر دردهایمان را با هم بگوییم
باور پس از دانایست
اگر این را بدانیم آنگاه بَرندهایم
گذشته فقط حسرته ...
پس نباید به گذشته فکر کرد
بینهایت زیبا