اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

دوستت دارم...

حکایت غریبی است...!!! امروز پس از مدتها قلم در دستم
با عشق رقصید...!!
امروز بهانه ای برای نوشتن دارم
مخاطب خاص... !!
نمی دانم می توان تورا واژه کرد یا نه ؟؟؟
کیسه حروفم را تکانده ام
شاید میان این همه واژه سردرگم
((تورا)) بیرون بکشم
اعتراف گونه می نویسم و اقرارمی کنم
عمق نگاهت را درک کردم
پراز بهانه ام از تو
بهانه ای برای از تو گفتن
آن طرف تر هم بنگر
شاید دلم را در آن باران بیابی
واژه هایم را برایم بچین
شاید زیباترین کلمه ای که سالهاست
منتظرش بودم رابیابم
اما این واژه ها را تو کنار هم بچین
من دیگرخسته ام ...!!!!
د و س ت ت د ا ر م ا ی ع ش ق
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد