من صبورم اما...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
اگر شادی زیبای تو رابه غم غربت چشمان خودم میبندم
تو نمی دانی چقدر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطرهات مثل یک شبنم افتاده به خاک مغمونم
من صبورم اما...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم
من صبورم اما...
این بغض گران صبر نمی داند چیست!
سلام وبت قشنگه بااجازه ات از مطالبش استفاده کردم
منم یه وب تازه درست کردم خوشحال میشم بیای
سلام ممنون، خواهش میکنم
این جملات یا شعرارو درسته من ننوشتم اما همشون حرفای دلم ِ
منم کپیشون میکنم:) خوشحالم که خوشت اومده:)
حتما بهت سر میزنم