اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

...

آسمان می بارد...

به حرمت کداممان، نمی دانم...!!!

همین را می دانم که باران صدای پای اجابت است و خدا با تمام جبروتش ناز می خرد

پس نیاز کن !

نظرات 4 + ارسال نظر
ماهی یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 15:40 http://mahigir.blogsky.com/

نیازی به نفرین تو نیست ...
روزگار همینه ، هر کاری انجام میدی جوابش رو تقدیر می ذاره کف دستت !
شک نکن ...

تنهات گذاشت رفت ؟ پس بدون واسه زنگ تفریح می خواستت نه عشق ...

ماهی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:06 http://mahigir.blogsky.com/

خدا منتظره بنده هاشه تا بسمتش بیان تا عشق واقعی رو نشون بده !
عشق واقعی رو میشه نزد خدا دید

ماهی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:03 http://mahigir.blogsky.com/

چند وقته رفته ؟!
مجازات نداره ؟ فقط بشین و نگاه کن چه بلایی سرش میاد ؟
فقط صبر داشته باش و نگاه کن روزگار چکار می کنه .

...:(
نفرین نمیکنم که مباد...
بر او که عاشق او بودم زیانی برسد...

ehsan15 پنج‌شنبه 2 خرداد 1392 ساعت 14:49 http://ehsan15.samenblog.com

سلام.وب زیبایی داری.خوش حال میشم به وبم سر بزنی همیشه.اگه دوست داری هم دیگر رو لینک می کنیم

سلام
ممنونم، حتما بهتون سر میزنم
مرسی باعث افتخاره
با چه اسمی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد