اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

ترس

نــه از تنهــایــی مــی‌تــرســم،نــه از تنهــا مــانــدن!
تــرســم ازتنهــا بــودن،در کنــار دیگــری ســت . . .


+این روزا رُ دوست ندارم :(

پر از تردید ،دلتنگی و انتظار الکی :|

نظرات 4 + ارسال نظر
ماهی شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 13:24

تــرســم ازتنهــا بــودن،در کنــار دیگــری ســت . . .

ف. کاف پنج‌شنبه 16 خرداد 1392 ساعت 03:12 http://miyane-ghamhayam.blogsky.com/

شاید باورت نشه ولی طی تحقیقات میدانی ثابت شده

:دی باشه باور میکنم

farzad دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 20:56 http://ma2ta11.blogsky.com

امروز

مرگ را دیدم

خیلی نزدیک

و باز دانستم که مرگ با ما زندگی میکند ,

هر چند باز هم فراموش میکنم

نمیدانم چرا ,اما

همگی می ترسیم از او

او که

خواه ناخواه

اما , بی شک

روزی

یا شاید هم شبی

تنگ در آغوش خواهد کشیدمان ,

و نمیدانم اینجا , پِیِ چه می گردیم

و زندگی را لحظه لحظه هدر میدهیم !

افسوس

ف. کاف دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 20:50 http://miyane-ghamhayam.blogsky.com/

این یه حالتیه ک معمولن ب نوجوونای در کوران بلوغ دس میده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد