این شعرها دیگر برای هیچکس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچکس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست
حتی نفسهای مرا از من گرفتند
من مردهام در من هوای هیچکس نیست
دنیای مرموزیست ما باید بدانیم
که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
من میروم هرچند میدانم که دیگر
پشت سرم حتی دعای هیچکس نیست .
دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم عاشقانه هایی که برایت مینویسم
مثل چای هایی هستند که خورده نمیشوند!
یخ میکنند و باید دور ریخت...
هیچکس نیست
همه مسئله همین هیچکسه
درسته... :(