دستم را بگیر ، نگذار به یادت بیفتم …
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم ،
حتی برای "تــــــــــو" که سالها منتظر در زدنت بودم !
دستم را بگیر ، نگذار به یادت بیفتم …
می گویند ستاره ای که گاه
بالای ِ بام ِ خانه ی ِ ما می آید
روح ِ غمگین ِ همان قاصدکی ست
که شبی از ترس ِ باد
پشت به جنوب وُ
روو به جایی دور
گذاشت ُ
رفت ُ
دیگر ...
به خواب ِ هیچ بوته ای
باز نیامد ...
بهای سنگینی دادم تا فهمیدم کسی را که
قصد ماندن ندارد
بایــد راهــی کــرد !
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم . . .
یه دل گرفته . . .
یه زندگی پر از خالی . . .
من سرشارم از تنــهایـــــــــی . . .