اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

یاد...

یاد...
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست!
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن!
من همین قدر که گرماست زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم کافی ست
استاد محمدعلی بهمنی

دلتنگی...

حماقت که شاخ و دم ندارد!

حماقت یعنی من که 

اینقدر میروم تا تو دلتنگِ من شوی! 

... 

خبری از دلتنگی تو نمیشود! 

برمیگردم چون 

دلتنگت می شوم..!

...

ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،

ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...

یادته...

میـدونی بن بسـتــــــ| زنـدگی کـجـاست ؟؟؟

جــایــی کـه ...

نـه حـــق خــواسـتن داری

نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن...


+ چی شده حالا که از این دنیا زندگی و بدون من میخوای...

صدای من...

کمکم کن ، کمکم کن
نذار اینجا بمونم تا بپوسم
کمکم کن ، کمکم کن
نذار اینجا لب مرگو ببوسم
کمکم کن ، کمکم کن
عشق نفرینی بی پروایی می خواد
ماهی چشمه ی کهنه
هوای تازه ی دریایی می خواد
دل من دریاییه
چشمه زندون برام
چکه چکه های آب
مرثیه خونه برام
تو رگام به جای خون
شعر سرخ رفتنه
تن به موندن نمی دم
موندنم مرگ منه
عاشقم ، مثل مسافر عاشقم
عاشق رسیدن به انتها
عاشق بوی غریبانه ی کوچ
تو سپیده ی غریب جاده ها
من پر از وسوسه های رفتنم
رفتن و رسیدن و تازه شدن
توی یک سپیده ی طوسی سرد
مسخ یک عشق پر آوازه شدن
کمکم کن ،کمکم کن ، نذار این گمشده از پا در بیاد
کمکم کن ، کمکم کن ، خرمن رخوت من شعله می خواد
کمکم کن ، کمکم کن ، من و تو باید به فردا برسیم
چشمه کوچیکه برامون ، ما باید بریم به دریا برسیم
دل ما دریاییه ، چشمه زندون مونه
چکه چکه های آب ، مرثیه خونمونه
تو رگ بودن ما ، شعر سرخ رفتنه
کمکم کن که دیگه ، وقت راهی شدنه !

کمکم کن ! 


+ دلم خیلی گرفته...

+ ...

میفهمی...؟

افکارم ضعفــ میکند از دلشوره های پیــــــــاپی ازین دلتنگی های خیره سر!

کی میشود که بیایی و قلبـــــــــ این ثانیه های بی تفاوت را بشکافی..

افکارم دیگر تحمل این همه عذابـــ را ندارنـدـ
مــیــفــهــمــی..؟؟!

جانم...

دِلَمــ بَهـ ـانه اَتــــ را میگیرَد

چِقَدر اِمروز حِس میکُنَمــ نَبودَنَتــــ رآ !!!

صِدایَتــــ دَر گوشَمــم می پیچد و مَن بی اِختیار میگویَمــ : جـان مَرا صِدا کَردی ؟

...

من زخم های بی نظیری به تن دارم
 

اما تو بهترینشان بودی
 

عمیق ترینشان
 

عزیزترینشان!
 

 بعد از تو آدم ها
 

تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
 

که هیچ کدامشان
 

به پای تو نرسیدند
 

به قلبم نرسیدند .

...


 گم کرده ام خودم را

 

در میان هیاهوی بی تو بودن

 

کمی از رویاهایم فاصله بگیر

 

دلم یک آغوش خوشبختی می خواهد ...