اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است
اشتباهــــی... !

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

حسرت نمیخورم

حسرت روزهای رفته را نمی‌خورم

جز یک شب پاییزی و ایوان...

که حسابش جداست!

مینویسم

برایت خواهم نوشت
از ابهام لحظه ها
از تردید
از حجم مرگ اور نبودنت
از کسانی که رد میشوند و بوی تو را میدهند
...برایت خواهم نوشت
از حدیث بغض های تلخ تا ابد
از قناعت یک خاطره ,یک یاد
از صبوری من و جای خالی تووشبهای من
برایت خواهم نوشت

حتی تو هم برای من نبودی...


ترس

نــه از تنهــایــی مــی‌تــرســم،نــه از تنهــا مــانــدن!
تــرســم ازتنهــا بــودن،در کنــار دیگــری ســت . . .


+این روزا رُ دوست ندارم :(

پر از تردید ،دلتنگی و انتظار الکی :|

دو راهی

سخت ترین دو راهی، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است

گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی

و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی!


+و  سخت تر اینه که  بفهمی جزو دسته ی دومی :(

دلم پر است از تو...

دست من خالیست از بودن تو...
اما دلم تا دلت بخواهد از تو پراست...

زندان

دلتنگی زندانیست که کلیدش در دستان روزهاییست که گذشته اند...
چه سخت است تا ابد زندانی بودن!

من چرا دل بستم؟

دردم این نیست که او عاشق من نیست...

دردم این نست که معشوق من از عشق تهی است...
دردم این است که با این همه سردی...

این همه سنگدلی...

من چرا دل بستم؟

دور شده ای دیگر

آنقدر دور شده ای...

 که چشمانم حتی خواب آمدنت را هم نمی بینند.

آدم ها

آدم هــــا تمــــام نمی شوند، 

آدم هــــا نیمـــه شـــــب ،

 با همه آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند ،

 به تـــو ، هجوم می آورند!

باور نمیکنم...

باور کردنی نیست، اما حقیقت دارد
طوری از خیال تو گم شدم
که انگار هرگز نبوده ام !