اما هیشکی نمیدونه اون زخم یه زخم معمولی نیست ،
یادگاریه!
و یادگاری هم نه خوب میشه نه
فراموش...
از یادت می روم !
روزی شبیه به همان روزهایی که تمام یادت شده بود " من "...
روزهـا شبیه اند !
اما " تو " دیگر شبیه آن روزهـا نیستـی ...
گاهی یه جور غمی تو دلته که هرچی می گردی دلیلشو پیدا نمیکنی !
این جور غم ها بیشتر از ناراحتی ، آدمو کلافه می کنه !
+دلم گرفته...:(
قالبم ریخته بهم:(
مجبور شدم عوضش کنم:(
چقدر دوسش داشتم!
این روزها بهت زده ام
چطور میشود همه کسِ یک نفر باشی
و از لحظهای تا لحظه ی دیگر، دیگر هیچ چیزی برایش نباشی ؟؟
چطور میشود یک نفر همه کس زندگیت باشد...
حتی اگر خودش دیگر نباشد ؟
روزهای با هم بودنمان
روزهای خیلی خاصی که فقط تو می دانی و من ...
همه را فراموش کرده ای ...
حتی مرا ...
مرا که " آرام جانت " بودم ، " عمرت "بودم، " عشق همیشگی ات " بودم ....
یادت نیست ...
اردیبهشت ِ بی تو ... اردی جهنم است ...
حالا باز هم نیا ...!تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من به فراموش کردنت محکومم!
من همانم که درگیر عشقت بودم !
کاش ادم بودی تا محکوم نشوم به فراموشیت
توچه بودی؟؟
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
تورا نمیدانم
هنوزم...
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم